پارت سوم

زمان ارسال : ۳۷۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

به آشپزخانه رفتم که مادرم داشت سالاد درست می کرد. به محض دیدنم پرسید:

- چه خبر از پیمان؟... حالش خوبه؟

با شنیدن اسم پیمان ناخواسته تمام تنم یخ کرد. پیمان پسرعمو من بود. عمویی که توی بیست و یک سالگی من پشت بند اولین خواستگاری که برایم پ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.